نگات می کردم
به نام زیبای زیبا
فاطمه جان! گفتم برای شروع مطالبم، اولین شعر را برای خودت بنویسم! و با تو شروع کنم
البته نمی دونم که چه جوری از آب دراومده ولی خب ... تقدیم به خود خودت:
نگات می کردم
نشسته بودم تو نور مهناب نگاه می کردم به رنگ چشمات
زیر لب آروم، بهت می گفتم چقد قشنگه! قشنگه چشمات!
گریه می کردم. خوابیده بودی چشام اسیر بود تو چنگ چشمات
نگات می کردم نگات می کردم نگات می کردم نگات می کردم ....
هر کاری کردم ازت جدا شه چشام می گفت نه! یک ذره دیگه
دلم نمی ذاشت، چشام نمی خواست ازت جدا شه! یه ذره دیگه
می خواست ببینه! بهت می گم چون بهت نگم هم چشام که می گه
نگات می کردم نگات می کردم نگات می کردم نگات می کردم ...
یه کوه آتیش توی دلم بود خاطره هایی که با خیالش
نشسته بودم پر از سکوت و یه قطره اشک و یه دریا خواهش
خبر نداشتی از این همه غم خوابیده بودی، سرت رو بالش
از ترس اینکه یهو بیدار شی موهاتو کردم آروم نوازش
نگات می کردم نگات می کردم نگات می کردم نگات می کردم ...
یاد اون روزا، ساحل دریا غروب خورشید رو تخته سنگا
چشمم تو چشمات، دستم تو دستات خورشید می رفت و می رسید از راه
شب با یه لشکر، از ستاره ها هلال ماه و عکسش تو دریا
می نشستیم و نمی فهمیدی توی چشمات بود تصویر اینها
خیره و مبهوت، توی چشم تو هر شب می دیدم تابلویی زیبا
هیچ وقت نگفتم حسودیم می شد برای دریا خیلی موقع ها
بهت نگفتم، برای چشمام تو قاب چشمات دریا شد زیبا
بهت می گفتم عاشق دریام چند بار پرسیدی که چرا دریا؟
چیزی نگفتم فقط خندیدم دیشب با حسرت به یاد اونجا
نگات می کردم نگات می کردم نگات می کردم نگات می کردم ...
آروم می پیچید باد لای موهات چه حالی می کرد با ناز موهات
حسودیم می شد به دستای باد درسته که بود دستم تو دستات
باد یواشکی داشت شونه می کرد اما تو بودی غرق رویاهات
هوس می کردم که شونه کنم وقتی که هستی محو رویاهات
دستم رو موهات، چشمام به چشمات چه حالی دادن! موها و چشمات
نگات می کردم نگات می کردم نگات می کردم نگات می کردم ...
بغضم تو گلو، حرفام تو سینه مهری رو دهن، مهری رو قلبم
هر کاری کردم قفل ها وا نشد که واسه عشقم یه شعری بگم
تا اینکه دیشب بغضم شکست و قفل ها وا شد و زیر لب با غم
زمزمه کردم که دوستت دارم من دوستت دارم بانوی قلبم
انقده گفتم چشام بسته شد کم کم خوابم برد اما تو خواب هم
نگات می کردم نگات می کردم نگات می کردم نگات می کردم ...